چلاق
قرار رو فیکس کردیم شاد و خرامان اومدم برم توت فرنگیایی که دو ساعت پیش گذاشته بودم که یخ بزنند رو بردارم و اسموتی بسازم که نمیدونم آن تیکه گوشت یخ زده ی از خدا بی خبر چطور خودشو از طبقه دوم پرت کرد رو پام . چلاق شدم ! قشنگ پاهه باد کرد این هوا کبود شد الان یه پاره آجر این هوایی رو با خودم میبرم این ور آن ور ! عزای اصلیم چیه ؟ دیگه روم نمیشه بگم باز مصدومم ! هر هفته مم یه طوری مصدومم تازه جای این بخیه ها خوب شده بودااا ! حالا بیام علت چلاق شدنم رو چطوری به اطلاع عموم برسونم ؟ با این پا که نمیشه ۴ ساعت وسط جنگل پیاده روی کرد لنگا رو گذاشت تو آب لذت دنیا رو برد تا آخرین جرعه ی اردیبهشتو نفس کشید و ... تو همین فکرها بودم که یکی گفت : اون پررویی که تو باشی بلند میشی با این پات میری واسه اینکه روی دردو کم کنی ! فقط باید دمپایی پات کنی بعد هر هر هر ... کوفت !

پی نوشت : من میدونستم اینقدر کامنت خصوصی میاد که اومدیم سر بزنیمو خوشحال شدیم مینویسیو فولان زودتر سر میزدم ! والا بخدا !